۱۴۰۳ شهریور ۲, جمعه

تن فروشی برای نان شب

تن فروشی برای نان شب
سید ابراهیم حسینی

مستندی به اسم “خانه های سکس در تهران ویژه زنان شوهر دار” که اخیرا در یوتیوب فیلمش را گذاشته اند، گوشه دیگری از عمق فاجعه ای به نام فقر و گرانی در ایران را به نمایش میگذارد. در این مستند بحث بر سر کشیده شدن سن تن فروشی به ده سال است. بحث بر سر زنان شوهر داری است که بخاطر کمک خرج بودن در تامین مخارج خانه و تامین اجاره منزل و پول درمان فرزند بیمارشان به تن فروشی تن داده اند. همچنین بحث بر سر ابعاد گسترده تن فروشی و وجود خانه هایی تیمی برای این کار در هر محله است. این مستند به روشنی نشان میدهد که ابعاد فقر و فلاکت در جامعه به جایی رسیده است که تن فروشی به شکلی از تامین زندگی و امرار معاش مردم تبدیل شده است. در میان این ماجرا دختر بچه هایی را می بینیم که به جای برخورداری از تامین اجتماعی و تحصیل رایگان، به جای کودکی کردن و شاد بودن و داشتن زندگی ای انسانی، گذارشان به بازار سکس کشیده شده است. این نیز گوشه دیگری از داستان آپارتاید جنسی رژیم اسلامی و زندگی پر از تجاوز و خشونت کودکان است. در زیر متن گفته هایی که در این مستند ، بازگو میشود را میخوانید:در گفتگویی در این مستند خانمی چنین میگوید:” از دختر ده ساله در این کار کاسب است تا یک زن ٥٠ ساله. متاهل و مجرد ندارد. فقط نیاز است. فقر است. آدم شاید از خواسته های خود بگذرد. من شاید بگویم که حالا با این مانتو ٥ سال سر میکنم، ولی در مورد بچه ام نمیتوانم اینطور باشم. در مورد او مجبورم خواسته هایش را برآورده کنم. نیاز به تحصیل دارد. نیاز به رخت و لباس دارد. بازی و تفریح و سرگرمی میخواهد. کلاس های آموزشی میخواهد. وقتی که می بینم در توانم نیست که به این نیازهای اولیه او جواب دهم، مجبورم به تن فروشی روی آورم.”

آقایی در همین فیلم کوتاه مستند میگوید:” خیلی ها هستند که فکر میکنند همسرانشان کار میکنند. من خودم دیده ام که زنی به همسرش گفته است که کار میکند و از صبح تا بعد از ظهر می آید به همین خانه های تیمی و تن فروشی میکند. الان میتوانم بگویم در هر منطقه ای بالای صد تا از این خانه ها هست. خیلی زیاد است و زنان از صبح تا بعد از ظهر به این خانه ها میروند و بعد از ظهر پولی که بدست آورده اند را به خانه میبرند. چون همسرشان پول ندارد و این زنان برای اینکه کمک خرج همسرشان باشند، میگویند رفته ام کارمند شده ام. “

زن دیگری میگوید:” هستند کسانیکه متاهل هستند. شوهر دارند. بچه دارند. اما چون نمیتوانند امرار معاش کنند، مجبورند خودفروشی کنند. دوستان خودم شوهر دارند. بچه دارند و بخاطر اینکه بچه شان گرسنه است تن فروشی میکنند.آقایی میگوید: “اگر احتیاج نباشد هیچ کس به تن فروشی تن نمیدهد.  اگر واقعا بخاطر عشق و حال و زندگی کردن باشد، خوب آدم با کسی که دوستش دارد خوش است. پس بخاطر احتیاج جنسی نیست که این زنان این کار را میکنند. بلکه بخاطر احتیاج مالی و مادی است که هر شب این کار را میکند. چون پول ندارد. مثلا پول ندارد که اجاره خانه اش را بدهد. مجبور است برود از این طرق پول در بیاورد. آنوقت پول را به همسرش میدهد و همسرش هم به روی خود نمی آورد. چون محتاج است. نمیتواند به روی خود بیاورد و  بعضا با توافق این کار صورت میگیرد و اگر حتی حرفی هم بزند و بپرسد این پول را از کجا آورده ای. زن به او جواب میدهد به تو ربطی ندارد و اگر میتوانی پول اجاره را بدهی برو در بیاور.در ادامه این گفته خانمی میگوید:” خانمی را می شناختم که میگفت هر وقت این کار را میکنم تا اندازه ای که احتیاج دارم، یعنی به اندازه اجاره خانه و خرج بچه هایم پول  در می آورم  و دیگر بیشتر از آن کار نمیکنم. احساس میکنم اگر بیشتر از نیازم کار کنم، گناهی کرده ام.”زن دیگر ادامه میدهد و میگوید:”خانمی متاهل بود و بعدا که با من یک مقداری صمیمی شد و دید که میتواند به من اعتماد کند، و حرفش را بزند، گفت یک بچه ناقص دارم و هزینه درمان این بچه خیلی سنگین است. شوهر من هم نمیگویم آدمی نیست که تلاش نمیکند. تلاش میکند. ولی در توانش نیست این هزینه را تامین کند. مجبورم برای اینکه غرور شوهرم شکسته نشود به او بگویم که پول قرض کرده ام و میروم آنجا جنس می آورم و  در تهران میفروشم. ولی میگفت می آیم به این خانه ها و تن فروشی میکنم.

در جامعه ای که بخش عظیمی از کارگران ماهها دستمزدشان پرداخت نمیشود. در جامعه ای که چندین میلیون نفر بیکارند و ابعاد بیکارسازی هر روز بیشتر میشود، در جامعه ای که دستمزدها چندین بار زیر خط فقر است، ما شاهد بالا رفتن آمار تن فروشی و پایین آمدن سن تن فروشی در جامعه هستیم. طبعا پاسخ فوری به این موضوع دو سطح دارد. اول جلو آمدن کارگران و کل جامعه با خواستهای تعرضی ای چون خواست افزایش فوری دستمزدها، درمان و بهداشت رایگان برای همه، تحصیل رایگان در همه سطوح اجتماعی، برخورداری کودکان از یک زندگی شاد و انسانی، پرداخت فوری دستمزدهای پرداخت نشده که معضل بخش عظیمی از جامعه است، بیمه بیکاری به همه کارگران بیکار و متوقف شدن فوری بیکارسازی ها و غیره و غیره که همه و همه اینها رئوس خواستهای ما و عرصه های فوری مبارزات کارگران و کل جامعه است. اما سطح دیگر تامین و امینت زنانی است که قربانیان مستقیم توحش سرمایه داری و رژیم آپارتاید جنسی حاکم بر جامعه است. بطوریکه می بینیم که تن فروشی در رژِیم اسلامی ابعاد فاجعه باری بخود گرفته است. بسیاری از همین زنان هستند که وقتی به دام گشتاپوهای حکومت افتاده اند، تحت عنوان “زنا” حکم سنگسار گرفته و جان خود را از دست داده اند. در عین حال جمهوری اسلامی خود صیغه این تن فروشی اسلامی را بنا بر قوانین شرعی قانونی دانسته و در کنار زیارتگاهها و برای ثواب زوارشان واسطه های خود

را سازمانده داده است.

روشن است که مبارزه با فحشاء راهش از میان بردن زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن است. راهش جارو کردن بساط توحش حکومت سرمایه داری و رژیم آپارتاید حاکم است. اما همین امروز لازمست که پرچم خواستهایی فوری از سوی این زنان و در حمایت از این زنان بدست گرفته شود. از جمله هم اکنون زنان بسیاری بخاطر امرار معاش و تامین نیازهای اولیه خود به تن فروشی کشیده میشوند، اما با هزار نوع تحقیر و توهین و اذیب و آزار روبریند و حتی خطر جانی تهدیدشان میکند. بسیاری از این زنان در خطر  کشیده شدن به کام باندهای گانگستری و واسطه ها و باج خورها قرار دارند. در کنار همه خواستهایی که برای بهبود فوری زندگی مان داریم، غیر جنایی کردن زندگی و کار افرادی که دست به تن فروشی میزنند، رفع ممنوعیت فروش سکس و به رسمیت شناختن آن بعنوان یک شغل فردی، ارائه رایگان خدمات پزشکی ویژه پیشگیرانه و درمانی برای مصون داشتن این افراد از بیماری ها و صدمات ناشی از مبادرت به این حرفه، صدور جواز کسب برای افرادی که بعنوان یک شغل فردی مبادرت به تن فروشی میکنند و مصون داشتن شخصیت و حیثیت آنها بعنوان شهروندان محترم جامعه و کمک به سازمانیابی آنها در سازمان صنفی خویش، ایجاد شرایط و تسهیلات لازم برای این زنان و کمک به آنان برای کسب مهارت و اشتغال به کار در بخش های دیگر جامعه،  از جمله خواستهای فوری در نجات جان و حفظ حرمت این بخش محروم جامعه است. در عین حال هر نوع سازماندهی فحشاء، دلالی، واسطگی و بهره کشی از افرادی که مبادرت به تن فروشی  میکنند، باید ممنوع شود.


 تابستان شصت و هفت
مونیکا قریشی

در آستانه بیست و ششمین سالگرد کشتار انسانهایی هستیم که فقط بخاطر داشتن تفکرات و اندیشه هایی مخالف با حکومت جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شدند. .من در ابنجا لازم میدونم نسل جدید را از وقایع پیش امده و عواقب آن تا کنون مطلع کنم تا با رسیدگی به این جنایات آینده بهتری را برای مردم کشورمان بسازیم.
از همون اوایل حکومت جمهوری اسلامی، موج اعدام شخصیت های سیاسی و مدنی با اتهام وابستگی به حکومت پهلوی شروع شد . روزنامه های آن دوران با آب و تاب، اخبار مربوط به این اعدام ها را منتشر میکردند، اما به مرور انتشار علنی اخبار اعدام ها متوقف شد و اعدام های سیاسی به ندرت اعلام رسمی می شد.
دهه ۶۰ در تاریخ ایران فراموش نشدنیه . طی این سال ها و تا همین امروز و فرداها هزاران خانواده با یاد بستگان اعدام شده‌گانشون روزگار می‌گذرانند
دهه ۶۰ مخصوصا تابستان ۶۷ یکی از سیاه ترین دوران در تاریخ جمهوری اسلامی محسوب می شود؛ دهه ای که به گفته عطا لله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات، “جوان کشی کم نظیر تاریخی”در تاریخ ایران ثبت شده .
تعداد بسیار زیادی از زندانیان سیاسی در ماههای مرداد و شهریور سال 1367 در زاندانهای جمهوری اسلامی ایران اعدام شدن .
جرم بيشتر زندانیان همکاری با سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی، مخصوصا سازمان مجاهدین خلق ایران و گروه‌های چپ و کمونیست بود.تعداد قربانیان این واقعه در منابع مختلف متفاوت و بین ۲۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر اعلام شده .
بیشتر اعدام‌شده های چپ‌گرای زندان‌های تهران,در گورهای دسته‌جمعی در گورستان خاوران به خاک سپرده‌شدند.
واز محل دفن اعدامی های مجاهد هنوز اطلاعی در دست نیست .
اعدام‌های تابستان ٦٧ خیلی ناگهانی شروع شد و زندانیان به هیچ وجه از جزییات آن خبر نداشتند. به طور کلی اعدام‌ها دو ماه طول کشید. در ماه مرداد زندانیاني كه طرفداران سازمان مجاهدین خلق بودند، اعدام شدند و در ماه شهریور زندانیان کمونیست و چپ………
 در ادامه صحبت هام روند اعدام ها رو با جزییات بیشتری توضیح خواهم داد ,بايد بگم كه این روندی بود که در تهران در زندان‌های گوهردشت و اوین اتفاق افتاده بود در مورد جزئیات اعدام‌ها در سایر شهرستان‌ها هم گفته شده كه پروسه‌ای مشابه، اجرا شده .
واما اغاز اعدامها به این صورت بود:
اکثر منابع روزهای پنجم تا هفتم مرداد را شروع اعدام‌ها می‌دانند یعنی چند روز پس از عملیات فروغ جاویدان (عملیات فروغ جاویدان سوم مرداد آغاز شد)توهمین روزها بود که یکسری اقدامات درزندان های سراسر ایران صورت گرفت دور زندان‌های اصلی رو حصار کشیدن. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از بندها جمع کردن ,رادیوها رو خاموش کردن و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری کردن. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها دور کردن . به زندانیان دستور دادن که از سلول‌های خود خارج نشن و با نگهبانان و کارگران افغانی صحبتی نکنن رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی مثل درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد.” به دستور روح‌الله خمینی برای محاکمه کمیسیونی با حضور نماینده وزیر اطلاعات، قاضی شرع و دادستان ایجاد شد. راس این گروه فردی به نام حسینعلی نیری بود. آنها دو بار در هفته با هلیکوپتر بین زندان گوهردشت و زندان اوین رفت‌وآمد می‌کرد. این گروه را قربانیان و تاریخ هییت مرگ نام گذاری کرده.
طی نامه ایی آیت الله خمینی حکم زندانیان سیاسی سال 67 را چنین اعلام کرد:”از آنجا که منافقین خائن ,به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اندو با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز, در تهران با رای اکثریت آقایان حجه‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد، رحم بر محاربین ساده‌اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام‌اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود ,نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را
جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنهاست ,وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد.”
این حکمی بود که برای اعدام تمام کسانی که بدلیل اندیشه ایی مخالف با حکومت اسلامی زندانی شده بودن صادر و اجرا شد.
از روز شنبه ۸ مرداد, کمیسیونی به سرپرستی «نیری» در ساختمان دادگاه طبقه اول زندان گوهر دشت تشکیل شد , کشتار[نیازمند منبع] را با «محاکمه مجدد» مجاهدین، آنهم از زنان مجاهد آغازکردن .
ابتدا از هر یک از زندانیان گرایش سیاسی‌شان می پرسیدن اگر کسی می‌گفت «مجاهدین» در جا به اعدامش می کردن (چرا که جمهوری اسلامی مجاهدین را با نام منافقین می‌شناخت و نفس ذکر نام مجاهدین به معنی موافقت با آنان و «پافشاری بر نفاق» بود).و کسانی که پاسخ می دادند «منافقین» با سوال‌های دیگری روبرو می‌شدند.
برای مثال:”آیا حاضرید در مصاحبه تلویزیونی ,منافقین را محکوم کنید؟”، “آیا حاضرید طناب دار را به گردن یک عضو فعال منافقین بیندازید؟”، ” آیا حاضرید میدانهای مین گذاری شده را برای ارتش اسلام پاکسازی کنید؟” و پاسخ منفی به هریک از این سؤالات به معنی محکومیت به اعدام بود.
همین پروسه چندروز زودتر در اوین هم شروع شده بود.
“در گوهردشت، زندانیا می‌توانستند چهره بازجویان خودشون و ببینند ولی در اوین آنها را با چشم بسته به بازجویی می‌بردند.”
پروسهٔ اجرای حکم مجاهدين به این صورت بود كه کسانی که پاسخ‌های نامساعد می‌دادند، یا حاضر به زبان آوردن “منافقین” نبودند، بی درنگ به اتاق ویژه‌ای هدایت می‌شدند. در آنجا انگشترها و عینک هایشان ضبط و به آنها گفته می‌شد که وصیت نامه نهایی خود را بنویسند. بعد آنها را به سمت چوبه‌های دار که پنهانی،هم در تالار سخن رانی گوهردشت و هم در حسینیه اوین برپا شده بود می‌بردند و در گروه‌های ۶ نفری اعدام میکردن . جان کندن بعضی از آنها تا ۱۵ دقیقه طول میکشید چون به جای این که دریچه‌ای زیر پایشان باز و به پایین بیفتند به همان شیوه قدیمی حلق آویز می‌شدند. پس از گذشت چند روز، مأمورهای اعدام که بیش از حد خسته شده بودند تقاضا کردند که محکومین تیرباران شوند ولی با این تقاضا، به این عنوان که طبق حکم شرع مرتدین و دشمنان خدا باید حلق آویز شن مخالفت به عمل آمد. البته این یه بهانه‌ای بیش نبود. چون طی یک دهه محکومین به “فساد فی الارض” به وسیله جوخه‌های آتش اعدام شده بودند. دلیل اصلی استفاده از طناب ,حفظ سکوت و پنهان کاری کامل، هم در برابر دنیای خارج و هم در برابر بخش‌های دیگر همان زندان بود. به چپ گراها گفته می شد که مجاهدین به زندان‌های دیگری انتقال پیدا کردن ، اما بعضی از زندانیا با دیدن کامیون‌های مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک به صورت که به آمفی تئاتر رفت‌وآمد داشتند جریانات مشکوکی را حدس زدند. با وجود این آنها نمی‌دانستند که علت استفاده از ماسک توسط پاسداران این است که دستگاه‌های “فریزر” در مرده شویخانه زندان از کار افتاده . یکی از پاسداران ادعا کرده بود که آنها “فقط مشغول تمیز کردن سلول‌ها هستند.”
شهریور, ماه محاکمه و اعدام زندانیان کمونیست و چپ بود. این‌ها عمدتاً تعلق سازمانی به یکی از سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی داشتند. انشعابات مختلف چریک‌های فدایی خلق،مثل: سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، حزب توده ایران، سازمان انقلابی کارگران ایران (راه کارگر)، سازمان پیکار، کومه‌له، حزب کمونیست ایران و دیگر سازمان‌های کوچک چپی از این سازمان‌ها بودند.
به ادعای بازماندگان واقعهٔ ۶۷ و سازمان عفو بین‌الملل و تاریخ‌نویسان، تنها یک جواب غلط به سوال‌ها می‌توانست به اعدام شخص مربوطه منتهی بشه.پاسخ منفی به آخرین سوال که پرسیده میشد آیا مسلمان هستی یا نه حکم اعدام فرد روقطعی می کرد چرا که طبق موازین فقهی، فقط کسی را می‌توان مرتد شناخت که در یک خانواده معتقد مسلمان نشو و نما کرده باشد.
در ضمن اگر کسی بر مسلمانی خود تاکید می‌کرد اما می‌گفت نماز نخوانده است تنها به شلاق محکوم می‌شد. برای هر وعده نماز ۱۰ ضربه و روزی حداکثر ۵۰ ضربه.
در مورد زنان کمونیست: حکم شرع در مورد زنان مرتد, یعنی «توبه یا مرگ زیر شلاق» به همین خاطر زنان کمونیست یا زیر شلاق ها می‌مردند یا اسلام را قبول میکردن .
این بازجوئی‌ها که به مدت سه ماه ادامه داشت روندشون به اینصورت بود که بازجویی در اوین و گوهردشت در تالار اصلی دادگاه انجام میشد. بخشی از بازجویی‌ها حالت شفاهی داشت، و بخش دیگر به شکل پرسش نامه‌های ماشین شده انجام می شد. کسانی که جوابهایشان مورد قبول بود به سمت راست تالار دادگاه و آنها که پاسخ هایشان غیرقابل قبول بود به سمت چپ تالار هدایت می‌شدند، دسته اول را به بندهای خودشون بر می‌گردوندن و به اونا دستور نماز خواندن می‌دادند . آنهایی که نتوانسته بودند با موفقیت به پرسش‌ها پاسخ بدن ، بعد ازاینکه وسایل شخصیشون رویهشون تحویل میدادن و آخرین وصایای خودشون رو مینوشتن به سمت چوبه‌های دار برده می‌شدند. بعضی از آنها به گفته خود تونستند جان سالم به در ببرند، چون در ازدحامی که به وجود آمده بود به طور اشتباه به سمت دری که نمی‌بایست هدایت شدند. جان به در بردگان به یاد می‌آورند که چطور صحبت مربوط به نوشتن آخرین وصیت نامه را شوخی می‌ دونستن چون اصلا تصور نمیکردن که یه همچین پرسش‌هایی ممکن است سرنوشت مرگ و زندگی یک نفر را تعیین کند. رفتاری که با زنان صورت می گرفت تا اندازه‌ای پیچیده تر بود. در حالی که زنان مجاهد روبه عنوان “محارب خداً دار میزدن ، به زن‌های متعلق به سازمان‌های چپ، حتا اگر در خانواده‌های مذهبی هم پرورش پیدا کرده بودن، فرصت دیگری داده می شد چون آنها رو(به‌عنوان زن) بطور کامل مسئول اعمال خود نمی شناختن . زن بودن در جمهوری اسلامی برای خود امتیازاتی داره ! به زنان در قبال هر نوبت نمازی که نخوانده بودند، ۵ ضربه شلاق زده میشد.که بعد از مدتی، بیشتر آنها قبول کردن که نماز بخوانند. بعضی از زنان دست به اعتصاب غذا زدند و حتا از نوشیدن آب خودداری کردن . یکی از آنها بعداز ۲۲ روز اعتصاب غذا و تحمل ۵۵۰ ضربه شلاق مرد. مقام های زندان برای او به‌عنوان خودکشی گواهی مرگ صادر کردند. چون در هر حال “اون بود که تصمیم به خودداری ازخواندن نماز گرفته بود.به این ترتیب پس از محاکمه و اعدام مجاهدین، چپ‌ها و کمونیست‌ها هم محاکمه و اعدام شدند.
نمی دانم دمپاييهای بی صاحب , عينکها و چمدانها و وسايل ديگر تلنبار شده تو زندان رجايی شهر (گوهردشت) را چه کارشون کردن اما از آن همه حوادث، صدای ضجه مادرانی که هرگز کمر راست نکردند، پدرانی که سکته کردند و همسران اعدام شدگان همگی در تاریخ ثبت شد.
نسل اول رهبران جمهوری اسلامی که هنوزدر راس کارن طی سالهای گذشته مخصوصا درسالهایی که مشغول بازسازی خرابی های جنگ هشت ساله با عراق بودن خیلی سعی کردن ماجرای تابستان 67 به فراموشی سپرده بشه . در زمان روی کار اومدن دولت محمد خاتمی آزادی نسبی بوجود اومد ولی برای بازکردن پرونده اين اعدامها با واکنش تند محافظه کاران روبرو شدیم.
اما آنچه اهميت دارد اينکه با بازشدن پرونده اعدامهای دهه شصت, نسل بعدی می خواهد با آن چه کار کنه ؟
کم نيستند فعالای سياسی ايرانی که با اشاره به روندی که در آفريقای جنوبی بعد از پايان تبعيض نژادی طی شد و نقشی که رهبرانی مثله نلسون ماندلا در فرونشاندن حس انتقامجويی بازی کردن معتقدند که در ايران هم نبايد به انتقامجويی از مجريان چشم دوخت اما در عين حال بسياری هم بر اين باورند که پرونده ای به اين وسعت نمی تونه برای هميشه بسته بمونه.
برخی از فعالان سياسی و زندانيان دهه شصت معتقدند که بايد اين پرونده باز بشه و بعد, از داغدارها و دردکشيدها انتظار بخشش داشت و با درک اينکه ساختن آينده بهتری برای نسل آینده ايران در گرو آرامش و مسالمتجويیه، اين خاطره تلخ را از ذهنها دور کنیم .
اما در پاسخ به چرایی این حادثه ,ناظران میگن با توجه به فرجام جنگ هشت ساله و قطعیت شکست و بیماری ایت الله خمینی سه پرونده در دستور کا قرار گرفته بود که میباست تا پیش از مرگ ایت الله خمینی تعیین تکلیف میشد. اول جنگ بعد تعیین جانشین و سوم زندانیان سیاسی که به عنوان نیروهای بالقوه مخالف حکوکت تلقی می شدن. بازنگری در قانون اساسی مبنی بر خذف ضرورت مرجعیت از ولایت فقیه راه را برای حذف ایت الله منتظری هموار کرد.,پذیرش قطع نامه 598 به جنگ پایان داد و ایت الله خمینی با پیام سرکشیدن جام زهر نیروهای منتقد را آرام کرد.اما فرمان حمله به ایران از سوی مجاهدین سومین مشکل را هم حل کرد تا ایت الله خمینی به هر دلیلی فرمان قتل ها را صادر کنه .
ماجرای اعدامهای سال ۶۷ مثل یک راز پوشيده باقی ماند چون هيچگونه دسترسی به سندی رسمی وجود نداره که نشان بدهد چرا در بحبوحه پايان جنگ و زمانی که ايران به سمت جامعه جهانی باز می گشت، اين تصميم برای تصفيه فيزيکی زندانيان عقيدتی در شورای امنيت ملی ايران گرفته شد.
بخشهايی از اطلاعات مربوط به اين ماجرا را در خاطرات آقای منتظری می توانیم ببینیم.
آقای منتظری رسماً اعلام کرده بود که کسانی که دستشان به خون آلوده نيست در زندانها جايی ندارند و تنها کسی از گردونه حکومت بود که با اعدامها مخالفت کرد و تاوان مخالفتش را هم با کنار گذاشته شدن از قدرت داد. ظاهراً سخن گفتن در مورد وقایع تابستان ۶۷ به نفع هيچکدام از جريانات سياسی داخل کشور تا به امروز نبوده . کمی مکس
و حالا توجهتون و به اظهارات برخي از مقامهاي جمهوري اسلامي درباره اعدام ها جلب میکنم
احمد خمینی از آیت الله خمینی در مورد وضعیت زندانیان سیاسی که حکمشون در حال اتمام بود تعیین تکلیف خواست که این جواب و گرفت:
“بسمه تعالی، در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است. سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید. در صورت رسیدگی به وضع پرونده‌ها ,در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است.”
سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها دادستان‌کل کشور وقت در تأیید اعدام‌های انجام گرفته در کشور اعم از سیاسی و غیرسیاسی گفت:
«ما از بالا رفتن آمار اعدام‌ها واهمه‌ای نداریم.»
علی خامنه ای، رئیس جمهور؛ در روزنامه رسالت ۱۶ آذرماه ۶۷اعلام کرد:
“مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ نه! ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام را داریم برای کسانی که مستحق اعدامند… این آدمی که از داخل زندان با حرکات منافقین که حملهٔ مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی … ارتباط دارد، به نظر شما باید با او چه کار کرد؟ او محکوم به اعدام است و اعدامش هم می‌کنیم. با این مسئله شوخی نمی‌کنیم.” در نامه ایی آیت الله منتظری به آیت الله خمینی پس از اطلاع از اعدام‌ها (کتاب خاطرات آیت الله منتظری که در آلمان منتشر شده است)نوشته بود:
“آیا میدانید جنایاتى در زندانهاى جمهورى اسلامى بنام اسلام در حال وقوعند که شبیه آن در رژیم منحوس شاه هرگز دیده نشد؟ آیا میدانید تعداد زیادى از زندانیها, تحت شکنجه توسط بازجویانشان کشته شده اند؟ آیا میدانید در زندان (شهر) مشهد، حدود ۲۵ دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود … مجبور به درآوردن تخمدان یا رحم شدند؟ آیا می دانید در برخى زندانهاى جمهورى اسلامى دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار می‌گیرند؟”
در خارج از ایران این اعدامها بازتاب های زیادی رو در این سالهای اخیرداشته
در روزهای ۲۵، ۲۶ و ۲۷ اکتبر ۲۰۱۲، کاخ صلح در لاهه میزبان بازماندگان اعدامهای دهه شصت در ایران بود. این کارزار جهانی از سوی یک نهاد مستقل به نام ایران تریبونال تشکیل شده‌. هدف، تحت پیگرد قرار دادن عاملان کشتار گسترده زندانیان سیاسی در ایران بود. تعدادی از وکلا و فعالان جهانی حقوق بشر با این نهاد همکاری می کنن. پس از نخستین جلسه شنود بازماندگان در لندن در ژوئیه ۲۰۱۲، دومین جلسه شنود در کاخ صلح لاهه در هلند برگزار شد. به گزارش شبکه ایرانیان هلند, صدها نفر در جلسات شنود در لاهه شرکت داشتن . این گروه “کارزاری را برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، با یاری و همراهی فعالان عرصه‌های سیاسی و اجتماعی آغاز کردند.
این دادگاه موسوم به دادگاه مردمی به تقاضای عده‌ای از ایرانیان، علیه حکومت جمهوری اسلامی در لاهه تشکیل شده و براساس خبری که از سوی دست اندرکاران دادگاه منتشر شد، قضات دادگاه، در رای مقدماتی خود، در تاریخ ششم آبانماه ۱۳۹۱ خورشیدی حکومت ایران را به جنایت علیه بشریت متهم کرده‌اند.
در اعلامیه‌ای که به همین مناسبت از سوی برگزارکنندگان دادگاه منتشر شده ، گفته می‌شود:
این نخستین باره که جمهوری اسلامی، در یک دادگاه بی طرف و باتفاق آرای قضات مستقل آن، به جنایت علیه بشریت محکوم شده است.
در این اعلامیه اضافه شده که دادگاه لاهه، از دولت ایران نیز دعوت کرده بود که برای پاسخگویی به اتهام‌های وارده، در جلسه‌های دادرسی حضور داشته باشه ولی جمهوری اسلامی از شرکت در دادگاه خودداری کرد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

محمد مختاری

۱۹شهریور  زادروز جاوید نام محمد مختاری جوان پرشوری که در تظاهرات ۲۵ بهمن ماه ۱۳۸۹ بر اثر شليک مستقيم گلوله از «سوی لباس شخصی های موتورسوار...