آري آري زندگي زيباست
زندگي ، آتشگهي ديرنده پابرجاست
گر بيفروزيش ، رقص شعله اش در هر كران پيداست
ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست
هموطنان رفقا و دوستان عزیز
امروز که به هفتمین سال در بند بودنم نزدیک میشوم هنوز باور دارم که شعر سیمین بهبهانی
دوباره میسازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش ستون به سقف تو می زنم، اگر چه با استخوان خویش نزدیک تر از قبل است، آری از بدو زیستم تا کنون تلاشم برای عدالت و برابری و بهروزی بوده
در سال های سیاه 60 شکنجه ها و کشته شدن نزدیکان و رفقایم را به چشم دیده ام از آخرین آغوش های قبل اعدام تا دادگاه های چند دقیقه ای. از بدو زیستم تا کنون چندین زندان را دیده ام ساعت ها بازجویی شدم و ساعت ها و روز ها زیر شکنجه و کابل بوده ام، و همین چند وقت پیش حتی حمله موشکی به زندان را.. همانطور که قبل تر نیز گفتم همیشه خورشید تابان ایران مشعل راهم بوده و هست گرما بخش قلبم دست های کار و زحمت بوده و هست و...
اما تمام این 7 سال وقتی به آینده ایران آزاد و عاری از بی عدالتی فکر میکنم برایم مانند 7 دقیقه ای میماند.
رژیمی که کوچکترین صدا ها را خفه و عدالت را سرکوب میکند چیزی نیست جز ضحاکی که باید به دست کاوه ها سرش را برید.
البته برای ما سال هاست که فقط اندازه این زندان ها کوچک و بزرگ تر میشود. زندانی به وسعت یک کشور یا زندانی به وسعت خراب های اوین و چهاردیواری های تنگ فشافویه
اما مردم ایران همیشه مانند رودی پرخروش و موجی در موجی پیوسته از این نشیب و صخره ها میگذرند
مردم شریف ایران هیچ دست نجات دهنده ای به سوی ما دراز نخواهد شد، همانطور که در طول تاریخ ما این دست ها فقط برای فشردن گلوی ما به سمت ما دراز شده اند و جنگ ما بیرون از جنگ این دو ارتجاع است نه رژیم کودک کش که با همپیمانان خود نیز مانند جولانی آنطور برخورد میکند نه ارتجاع داخل که هنوز خون کیان پیرفلک ها خدانورها ندا آقاسلطان ها حجری ها و.... بر دستان اش و بر سر مار های ضحاک زمانه است، اما این جنبش را اگر هزاران بار نیز با چوبه های دار ضربه های کابل شکنجه ها و زندان و انفرادی ها سرکوب کنید باز نیز مانند خورشیدی از میانه سیاهی ها بلند خواهد شد، این جنبشی است که قدرت تحرک و تحول دارد و خطری برای استمرار تسلط نیرو های خارجی و بقای سلطه اسلام سیاسی بوده است. مردم ایران سال هاست که میدانند جمهوری اسلامی منافع ملی، میهن و مردم برایش بی معناست و بهترین گواه آن رخداد های حکومتش است، این حکومت برای حفظ خود فرسنگ ها به زیر زمین میخزد و از مردمش سپر انسانی میسازد. این رژیم سال هاست بزرگ ترین قلب استراتژیک یعنی قلب مردم و پایگاه مردمی را از دست داده است و امروز بیش از هر روزی در لبه پرتگاه است،آری ما دقیقا دستانمان مانند دستان پیرمرد داستان پیرمرد و دریای همینگوی است زخمی، خونی پینه بسته اما نور از میان همین زخم ها عبور میکند ما با اتحاد و همدلی خواهیم توانست به جهان ثابت کنیم میتوانیم و این ماهی بزرگ را به کنار ساحل آرام برسانیم تنها راه ما اتحاد است و اتحاد.
تو میتوانی همه گلها را بچینی، اما نمیتوانی آمدن بهار را متوقف کنی
به امید دیدار شما و رقص پیروزی سیامک امینی زندانی سیاسی زندان فشافویه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر